جدول جو
جدول جو

معنی لعل لب - جستجوی لغت در جدول جو

لعل لب(لَ لَ)
کنایه از معشوق. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
لعل لب
لال لب سرخ لب آنکه دارای لبی لعل فام باشد، روشنی وسفیده
تصویری از لعل لب
تصویر لعل لب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لعل تر
تصویر لعل تر
لعل مذاب، لعل تر، کنایه از شراب انگوری، لعل روان
فرهنگ فارسی عمید
(لَ / لِ لَ)
صاحب لبی به رنگ لاله
لغت نامه دهخدا
(لَ گَ)
کنایه از ایجادکننده لعل. (آنندراج). سازندۀ لعل:
سنبل او سنبلۀ روزتاب
گوهر او لعل گر آفتاب.
نظامی.
لعل فشان ساقی زرین کمر
گشته چو خورشید فلک لعل گر.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طِ نَ)
کشنده و حمل کننده لعل:
خنده زنان از کمرش لعل ناب
بر کمر لعل کش آفتاب.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(لَ قَ)
دارای قبای لعل رنگ. دارای قبای سرخ:
ترا میان سران کی رسد کله داری
ز خون حلق تو خاکی نگشته لعل قبا.
خاقانی.
چشم خونین همه شب قامت شب پیمایم
تا ز خون جگرش لعل قبا آرایم.
خاقانی.
بس کز آتش سری و بادکلاهی فلک
برسر خاک ز خون لعل قبائید همه.
خاقانی.
سرخ سواری به ادب پیش او
لعل قبایی ظفراندیش او.
نظامی.
صاحب برهان و هم آنندراج آرند: لعل قبا معروف است که به او جامۀ قرمزی باشد و کنایه از خون هم هست که به عربی دم گویند و کنایه از جگر باشد و شراب انگوری لعلی را نیز گویند، چنانکه ازبنگ، سبزقبا
لغت نامه دهخدا
(لَ لِ فَ لَ)
کنایه از آفتاب عالمتاب است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(لَ لِ زَ)
کنایه از روشنی صبح. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لعل لبی
تصویر لعل لبی
دارای لبی لعل فام بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاله لب
تصویر لاله لب
آنکه لبش همچون لاله سرخ و لطیف است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل گر
تصویر لعل گر
لالگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل کش
تصویر لعل کش
لالکش حمل کننده لعل
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته لال کپاه خون، جگر، می دارای قبایی برنگ لعل دارندء قبای سرخ: بس کز آتش سری وباد کلاهی فلک بر سر خاک ز خون لعل قبایید همه. (خاقانی. سج. 409)، خون دم، جگر: سرخ سواری بادب پیش او لعل قبایی ظفر اندیش او. (مخزن الاسرار. چا. 3 ص 51)، شراب انگوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل فلک
تصویر لعل فلک
لال سپهر آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
لال رخ سرخ روی: و تا وقت غروب حمرت شفق (می) بر مشاهده شاهدان لعل رخ سر سیاه خورد مجلس خالی شد
فرهنگ لغت هوشیار